محمد گرامی

ساخت وبلاگ

بزرگترین واردکننده بی پول دنیا در جوانی به همراه یکی از دوستانش از یزد به تهران آمد. حاج اقا گرامی، موسس کارخانه گلستان و واردکننده خودرو هیوندای به ایران نوجوانی خود را در فقر مطلق گذراند. پدرش وقتی گرامی، سنی کمتر از ده سال داشت خانواده را رها کرد و به تهران آمد. پدر در تهران ازدواجی مجدد کرد و خانواده خود را برای همیشه به فراموشی سپرد. مادر وادار شد برای تامین هزینه های زندگی خود و فرزندانش به کار سخت بپردازد. مادر محمد گرامی در خیاط خانه ای به کار پرداخت و برای دوخت یک پیراهن دو قران و نیم اجرت می گرفت. محمد ده ساله بود که مجبور شد تحصیل را رها کند. مدتی بعد برای کار به حجره حاج علی اکبرریسمانی از تجار مشهور و نیکوکار یزد رفت. محمد به دلیل اعتقادات مذهبی به سرعت مورد اعتقاد حاج علی اکبرقرار گرفت. محمد طی دوره شاگردی برای تاجراصفهانی صد تومان سرمایه بدست آورده بود. او به همراه دوستش رهبر به تهران امد تا زندگی خود را تغییر دهد. هر دو تصمیم می گیرند، با همان سرمایه اندک در سن ۱۹ سالگی به خرید و فروش بپردازند. حاج اقا گرجی موسس کارخانه چای جهان مدتی بعد در تهران با محمد اشنا می شود. او از گرامی دعوت می کند تا ویزیتور محصولاتش شود. محمد هر روز صبح از خیابان پانزده خرداد تهران تا پل حافظ را پیاده طی می کرد تا برای چای جهان مشتری پیدا کند. چند ماه بعد حاج آقا گرجی دوچرخه ای برای او تهیه میکند تا فشار کار قدری برای محمد کمتر شود. در سن ۲۱ سالگی به توصیه مادر ازدواج می کند. ۲ هزار تومان سرمایه از ویزیتوری جمع اوری کرده بود و بدون برگزاری مراسم عروسی مفصل زندگی مشترک را آغاز می کند. چند ماه بعد محمد تصمیم می گیرد به جای کار برای چای جهان به صورت شخصی به خرید و فروش بپردازد. با سرمایه ای اندک و البته اعتباری که کسب کرده بود دفتری برای توزیع چای راه اندازی می کند. ده نفر پرسنل برای دفترشان استخدام کردند در سال ۱۳۴۴ تعداد کارمندانشان به ۶۰ نفر رسید و انباری ۱۰۰۰ متری در میدان شوش تهران خریداری کردند. کارخانه گلستان در همین انبار تاسیس شد. سرمایه ها که قدری افزون شد دستگاهی برا یسته بندی چای وارد کردند. همزمان به شراکت با حاج علی اکبربرخوردار پرداخت و مرغداری هم در میدان پونک تهران راه اندازی کردند. همین مرغداری سال های بعد به انبار اصلی چای گلستان بدل شد. محمد پس از ۵ سال کار سرمایه ای کسب کرد. فرزندانش را برای تحصیل به امریکا فرستاده بود. پس از بازگشت آنها تصمیم به واردات خودرو گرفتند و شرکت «ایران سرعت» را با ایده واردات از کارخانه هیوندای بنیان گذاشتند. کسب و کار خانواده با توزیع انواع کالاهای کارخانه گلستان رونقی دوباره پیدا کرد. محمد گرامی تا لحظه مرگ در سال ۸۷ یک بیت شعر را که در یزد به خاطر سپرده بود به دیوار اتاقش زده بود:«آنها که خاک را به نظر کیمیا کنند/ آیا شود گوشه چشمی به ما کنند.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۶ساعت 6:47&nbsp توسط دریا  | 

فاطمه طریقت منفرد...
ما را در سایت فاطمه طریقت منفرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karafarinansakhtkoosh بازدید : 229 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1396 ساعت: 7:39